برخورد با علوم انسانی، چرا؟

در زیر مقاله ای با نام
چرا جمهوری اسلامی از علوم انسانی می ترسد؟
از ابوذر زمان ذکر شده که خواندن آن خالی از لطف نیست و از دیدگاه ایدئولوژیک با این مسئله برخورد کرده است.
"علوم انسانی اغلب مورد توجه و زیر ذره بین سران حکومت ها و دولتمردان در کشورهای مختلف است، علی الخصوص سران و دولتمردانی که دائما ترس ترویج عقایدی خلاف عقاید خود را دارند سعی می کنند این علوم را زیر نظر گرفته و تا جایی که توان دارند به آن سمت و جهت بدهند.

علوم انسانی همواره جایگاه نظریه ها،دیدگاه ها و مکتب های گوناگون سیاسی، اجتماعی یا فلسفی است. آنها در بستر علوم انسانی رشد می کنند، تقویت می شوند و در نهایت به سطوح مختلف جامعه سرازیر می شوند.
جامعه شناسان، حقوق دانان، اقتصاد دانان و ... همه از دل علوم انسانی بیرون می آیند و در یک جامعه نوع حکومت و مکتبی که بر اساس آن پایه گذاری می شود، قوانین، روش های زندگی، فعالیت های فردی-اجتماعی و برنامه های آن را تعیین و طرح ریزی می کنند، و شاید از این بابت حاکمان و دولتمردانی که پایه های قدرت خود را سست می بینند و نگاه مخالفی را تاب نمی آورند حق دارند که از ترویج علوم انسانی بترسند و گاه به گاه به آن حمله کنند و سعی در تحدید آن داشته باشند.

در ایران همواره حساسیت بر قشر دانشگاهی اعم از دانشجو و استاد بسیار بالا بوده است. زیرا اگر بر تاریخ معاصر بنگریم، می بینیم که از گذشته تا به امروز دانشگاه محل و مبدا انتقادات، مخالفت ها و مبارزات علیه حکومت ها بوده است. صحبت از تاثیر دانشگاهیان بر جامعه و فضای سیاسی آن در این جا موجب اطاله کلام می شود اما این نکته را باید یاد آور شد که این قشر فهیم جامعه همواره موجب ترس و نگرانی رهبران و دولتمردان ایران بوده و هستند و حال اگر این قشر از علوم انسانی باشند که نگرانی شان دو چندان می شود و دیگر حجت برای حاکمان تمام است که اگر نمی توانند به نوعی این دسته را حذفشان بکنند، باید تصفیه شان کنند و به طریقی به آن ها جهتی بدهند که مبادا خلاف جهت خودشان حرکت کنند.

به هر حال در حکومتی مانند جمهوری اسلامی که آزادی بیان و عقاید تا حدی هست که در محدوده عقاید و منافع سران حکومت و نظام باشد، چه دلیلی دارد کسی که در رشته های حقوق، جامعه شناسی، فلسفه و ... تحصیل می کند با مکتب های فلسفی گوناگون یا نظریه های روشنفکران مختلف یا حقوق دیگر کشور ها و حقوق بشر و ... آشنایی پیدا کند؟ مگر نه این است که در این حکومت اسلامی همه باید پیرو یک مکتب باشند و معتقد به یک عقیده؟ آن هم مکتب اسلام البته با تفسیر سران حکومت؟!

پس حاکمان باید مراقب باشند تا مبادا کسی کج روی کند یا دگرگونه بیاندیشد! و اگر از دانشگاه مراقبت و نظارت و محدودیت را شروع نکنند دیگر کنترل عقاید و نظرات متفاوت و مخالف در سطح جامعه کاری است دشوار و چه بسا غیر ممکن. از این رو است که حاکمیت نظام از تعداد زیاد دانشجویان علوم انسانی و عدم توانایی در کنترل آن ها احساس نگرانی می کند و همچنین در دادگاه های نمایشی اخیر نیز می بینیم که نوک پیکان حمله ها به سوی علوم انسانی و روشنفکران و فیلسوفان نشانه می رود و حتی سعید حجاریان هم در اعترافات خود (که در واقع حرف های او نیست) می گوید: «تدریس نظریه های علوم انسانی در دانشگاه های ایران یکی از عوامل ضایعات و صدمات به اموال عمومی در جریان انتخابات اخیر بوده است»!!!

نظام جمهوری اسلامی سال های سال است که در صدد از پا انداختن این علوم و تدریس محدود و سلیقه ای آن در دانشگاه ها است. از سال ها پیش شروع به تصفیه دانشگاه های علوم انسانی کردند،اساتید بزرگی را در رشته های مختلفی چون جامعه شناسی، روان شناسی، حقوق، ادبیات، علوم سیاسی و ... از دانشگاه ها اخراج یا مجبور به استعفا کردند و دانشجویان بسیاری را از تحصیل محروم کردند و محدودیت های زیادی را در دانشگاه ها قائل شدند. این روز ها نیز آخرین تلاش های خود را می کنند تا علوم انسانی را محدود و محدودتر کنند تا جامعه ایران در آینده از وجود متفکران، فیلسوفان، روشنفکران و اندیشمندان تقریبا بی بهره بماند."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر