مرتضی مطهری اسلام را نیازمند روحانیتی آزاداندیش (در برابر باورهای مردم) و قدرتمند (در برابر دولتها) میدانست.
به جرأت میتوان گفت که او تنها فرد در میان روحانیون شیعی است که رابطهی نهاد روحانیت را با دو متغیر قدرت سیاسی (دولت) و قدرت اقتصادی (ثروت) بررسی کرده است.به گمان وی بزرگترین مشکل روحانیت سنی، وابستگی آنها به نهاد دولت است و بزرگترین مشکل روحانیت شیعی، ارتزاق آنها از سهم امام است:
«علت اصلی و اساسی نواقص و مشکلات روحانیت، نظام مالی و طرز ارتزاق روحانیین است… علتالعلل همهی خرابیها سهم امام است1.»
به گفتهی مطهری، طبق «تفسیر شیعی» از آیهی خمس (انفال، ۴۱)، مردم باید خمس درآمد سالیانهشان را پرداخت کنند. نیمی از خمس، «سهم امام» نامیده میشود:
«در حال حاضر یگانه بودجهای که عملاً سازمان روحانیت ما را میچرخاند و نظام روحانی ما روی آن بنا شده و روحانیت ما طرز و سبک سازمانی خود را از آن دریافته و تأثیر زیادی در همهی شئوون دینی ما دارد «سهم امام» است2.»
به گمان مطهری، ارتزاق از سهم امام: «نقطهی ضعف روحانیت شیعه… است… روحانیون شیعه… ناگزیرند سیلقه و عقیدهی عوام را رعایت کنند و حسن ظن آنها را حفظ نمایند. غالب مفاسدی که در روحانیت شیعه هست از همین جا است3.»
از نظر مطهری، مهمترین پیامد نان خوردن از راه دین (سهم امام)، از دست دادن «حریت» و آزاداندیشی روحانیت است. در چنین وضعیتی روحانیت قادر به «نبرد با عقاید و افکار جاهلانهی مردم» نخواهد بود.
به گفتهی وی: «اگر اتکأ روحانی به مردم باشد، قدرت به دست میآورد اما حریت را از دست میدهد و اگر متکی به دولتها باشد قدرت را از کف میدهد اما حریتش محفوظ است، زیرا معمولاً توده مردم معتقد و با ایمانند اما جاهل و منحط و بیخبر، و در نتیجه با اصلاحات مخالفند، و اما دولتها معمولاً روشنفکرند ولی ظالم و متجاوز.
روحانیت متکی به مردم، قادر است با مظالم و تجاوزات دولتها مبارزه کند اما در نبرد با عقاید و افکار جاهلانهی مردم، ضعیف و ناتوان است، ولی روحانیت متکی به دولتها در نبرد با عادات و افکار جاهلانه نیرومند است و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولتها ضعیف4.»
پیامد بعدی نان خوردن از راه دین، عوامزدگی روحانیت است.
به گفتهی مطهری: «آفتی که جامعهی روحانیت ما را فلج کرده و از پا در آورده است «عوامزدگی» است. عوامزدگی از سیلزدگی، زلزلهزدگی و مار و عقرب زدگی هم بالاتر است.
این آفت عظیم معلول نظام مالی ما است. روحانیت ما در اثر این آفت عوامزدگی نمیتواند چنانکه باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه، هادی قافله باشد، محبور است در عقب قافله حرکت کند.
خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمیدهد.عوام، هر تازهای را بدعت یا هوا و هوس میخواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمیشناسد، از این رو با هر نویی مخالفت میکند و همیشه طرفدار وضع موجود است5.»
به نظر مطهری، مار و عقرب عوامزدگی ، روحانیت را گرفتار آفات اخلاقی بسیار و «کتمان حقیقت» کرده است. او میگوید عوامزدگی:
«منشأ رواج ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالا بلند در جامعهی روحانیت ما شده که در دنیا بینظیر است6.»
مطهری به چشم خود میدید که افرادی که نسبتی با دنیای جدید ندارند، فاقد کمترین نوآوری در معرفت دینی و التزام به اخلاق هستند، «حجت اسلام» و «آیت عظمای خداوند» لقب میگیرند.
او بر این باور است که «غل و زنجیرهایی به دست و پای» روحانیت بسته شده است که باید آنان را از این غل و زنجیر، یعنی نان خوردن از راه دین، «آزاد کرد7.»
در اینجا انسان خشنود میشود که مطهری با قطع بند ناف روحانیت به سهم امام، این غل و زنجیر را از پای آنها باز خواهد کرد.
خصوصاً با توجه به اینکه او خودش میگوید که براساس طرح دیگری گفته شده است که بهتر است روحانیت هم مثل دیگر اقشار اجتماعی کار کند، درآمد مستقلی داشته باشد و از راه دین (سهم امام) نان نخورد.
او این پیشنهاد را «بسیار خوب» ارزیابی میکند، اما میگوید اکثریت روحانیت زیر بار این طرح نخواهند رفت.
مطهری مینویسد: «حقیقت این است که اگر افرادی زندگی خود را از راه دیگری تأمین و با این حال متصدی شئون روحانی بشوند بسیار خوب است، همیشه افراد کمی از این قبیل بوده و هستند. »8
تنبلی و بیکاری یک صنف، منتهی به ابداع نظریهی «نان خوردن از راه دین» شده است.
متأسفانه مطهری که «علتالعلل» مشکل روحانیت (نان خوردن از راه دین) را به خوبی دریافته بود و طرح اشتغال روحانیت را هم «بسیار خوب» تلقی میکرد، اما این ایدهی «بسیار خوب» را تا نهایت منطقیاش پیش نبرد و به دلیل تنبلی اکثر آقایان، نان خوردن از راه دین را پذیرفت و فقط پیشنهاد کرد که دریافت پول از مردم سازمان یافته و با حساب و کتاب باشد.
برای اینکه خود را با واکنش آنان روبرو نسازد، میگوید: «البته مقصود من این نبوده و نیست که علتالعلل نواقص ما وضع و تشریع مادهای در دین و مذهب به نام سهم امام است. به عقیدهی من وضع و تشریع این چنین مادهای برای چنان منظوری، یعنی ابقأ و احیأ دین و اعلاء کلمه اسلام بسیار حکیمانه است9.»
در اینجا بهتر است ملاک امتیاز روحانیت شیعی بر روحانیت سنی، از نظر مطهری، مورد ارزیابی قرار گیرد.
از نظر وی بزرگترین مشکل روحانیت سنی وابستگی آنان به دولت است و از این جهت روحانیت شیعه بر آنان برتری چشمگیری دارد.
مطهری میگوید: «مجتهدین شیعه بودجه خود را از دولت دریافت نمیکنند و عزل و نصبشان به دست مقامات دولتی نیست. روی همین جهت همواره استقلالشان در برابر دولتها محفوظ است، قدرتی در برابر قدرت دولتها به شمار میروند و احیاناً در مواردی، سخت مزاحم دولتها بوده اند10.»
«علت اصلی و اساسی نواقص و مشکلات روحانیت، نظام مالی و طرز ارتزاق روحانیین است… علتالعلل همهی خرابیها سهم امام است1.»
به گفتهی مطهری، طبق «تفسیر شیعی» از آیهی خمس (انفال، ۴۱)، مردم باید خمس درآمد سالیانهشان را پرداخت کنند. نیمی از خمس، «سهم امام» نامیده میشود:
«در حال حاضر یگانه بودجهای که عملاً سازمان روحانیت ما را میچرخاند و نظام روحانی ما روی آن بنا شده و روحانیت ما طرز و سبک سازمانی خود را از آن دریافته و تأثیر زیادی در همهی شئوون دینی ما دارد «سهم امام» است2.»
به گمان مطهری، ارتزاق از سهم امام: «نقطهی ضعف روحانیت شیعه… است… روحانیون شیعه… ناگزیرند سیلقه و عقیدهی عوام را رعایت کنند و حسن ظن آنها را حفظ نمایند. غالب مفاسدی که در روحانیت شیعه هست از همین جا است3.»
از نظر مطهری، مهمترین پیامد نان خوردن از راه دین (سهم امام)، از دست دادن «حریت» و آزاداندیشی روحانیت است. در چنین وضعیتی روحانیت قادر به «نبرد با عقاید و افکار جاهلانهی مردم» نخواهد بود.
به گفتهی وی: «اگر اتکأ روحانی به مردم باشد، قدرت به دست میآورد اما حریت را از دست میدهد و اگر متکی به دولتها باشد قدرت را از کف میدهد اما حریتش محفوظ است، زیرا معمولاً توده مردم معتقد و با ایمانند اما جاهل و منحط و بیخبر، و در نتیجه با اصلاحات مخالفند، و اما دولتها معمولاً روشنفکرند ولی ظالم و متجاوز.
روحانیت متکی به مردم، قادر است با مظالم و تجاوزات دولتها مبارزه کند اما در نبرد با عقاید و افکار جاهلانهی مردم، ضعیف و ناتوان است، ولی روحانیت متکی به دولتها در نبرد با عادات و افکار جاهلانه نیرومند است و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولتها ضعیف4.»
پیامد بعدی نان خوردن از راه دین، عوامزدگی روحانیت است.
به گفتهی مطهری: «آفتی که جامعهی روحانیت ما را فلج کرده و از پا در آورده است «عوامزدگی» است. عوامزدگی از سیلزدگی، زلزلهزدگی و مار و عقرب زدگی هم بالاتر است.
این آفت عظیم معلول نظام مالی ما است. روحانیت ما در اثر این آفت عوامزدگی نمیتواند چنانکه باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه، هادی قافله باشد، محبور است در عقب قافله حرکت کند.
خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمیدهد.عوام، هر تازهای را بدعت یا هوا و هوس میخواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمیشناسد، از این رو با هر نویی مخالفت میکند و همیشه طرفدار وضع موجود است5.»
به نظر مطهری، مار و عقرب عوامزدگی ، روحانیت را گرفتار آفات اخلاقی بسیار و «کتمان حقیقت» کرده است. او میگوید عوامزدگی:
«منشأ رواج ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالا بلند در جامعهی روحانیت ما شده که در دنیا بینظیر است6.»
مطهری به چشم خود میدید که افرادی که نسبتی با دنیای جدید ندارند، فاقد کمترین نوآوری در معرفت دینی و التزام به اخلاق هستند، «حجت اسلام» و «آیت عظمای خداوند» لقب میگیرند.
او بر این باور است که «غل و زنجیرهایی به دست و پای» روحانیت بسته شده است که باید آنان را از این غل و زنجیر، یعنی نان خوردن از راه دین، «آزاد کرد7.»
در اینجا انسان خشنود میشود که مطهری با قطع بند ناف روحانیت به سهم امام، این غل و زنجیر را از پای آنها باز خواهد کرد.
خصوصاً با توجه به اینکه او خودش میگوید که براساس طرح دیگری گفته شده است که بهتر است روحانیت هم مثل دیگر اقشار اجتماعی کار کند، درآمد مستقلی داشته باشد و از راه دین (سهم امام) نان نخورد.
او این پیشنهاد را «بسیار خوب» ارزیابی میکند، اما میگوید اکثریت روحانیت زیر بار این طرح نخواهند رفت.
مطهری مینویسد: «حقیقت این است که اگر افرادی زندگی خود را از راه دیگری تأمین و با این حال متصدی شئون روحانی بشوند بسیار خوب است، همیشه افراد کمی از این قبیل بوده و هستند. »8
تنبلی و بیکاری یک صنف، منتهی به ابداع نظریهی «نان خوردن از راه دین» شده است.
متأسفانه مطهری که «علتالعلل» مشکل روحانیت (نان خوردن از راه دین) را به خوبی دریافته بود و طرح اشتغال روحانیت را هم «بسیار خوب» تلقی میکرد، اما این ایدهی «بسیار خوب» را تا نهایت منطقیاش پیش نبرد و به دلیل تنبلی اکثر آقایان، نان خوردن از راه دین را پذیرفت و فقط پیشنهاد کرد که دریافت پول از مردم سازمان یافته و با حساب و کتاب باشد.
برای اینکه خود را با واکنش آنان روبرو نسازد، میگوید: «البته مقصود من این نبوده و نیست که علتالعلل نواقص ما وضع و تشریع مادهای در دین و مذهب به نام سهم امام است. به عقیدهی من وضع و تشریع این چنین مادهای برای چنان منظوری، یعنی ابقأ و احیأ دین و اعلاء کلمه اسلام بسیار حکیمانه است9.»
در اینجا بهتر است ملاک امتیاز روحانیت شیعی بر روحانیت سنی، از نظر مطهری، مورد ارزیابی قرار گیرد.
از نظر وی بزرگترین مشکل روحانیت سنی وابستگی آنان به دولت است و از این جهت روحانیت شیعه بر آنان برتری چشمگیری دارد.
مطهری میگوید: «مجتهدین شیعه بودجه خود را از دولت دریافت نمیکنند و عزل و نصبشان به دست مقامات دولتی نیست. روی همین جهت همواره استقلالشان در برابر دولتها محفوظ است، قدرتی در برابر قدرت دولتها به شمار میروند و احیاناً در مواردی، سخت مزاحم دولتها بوده اند10.»
مطهری آنقدر زنده نماند تا شاهد وابستگی تام روحانیت شیعی به دولت باشد.
وابستگی روحانیت و حوزههای دینی شیعه به دولت، ابعاد گوناگونی دارد. یکی از ابعاد دولتی شدن روحانیت، میزان بودجهای است که دولت به نهادهای دینی اختصاص میدهد.
بعد دیگر «روحانیت دولتی»، مجتهدسازی و مرجعسازی دولت است.
ولیفقیه (آقای خامنهای) ابتدا با اعزام نیروهای نظامی – امنیتی و محاصرهی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اعلامیهای به امضای آنان رساند که براساس آن اعلامیه، وی را به عنوان یکی از مراجع تقلید معرفی کردند.
اما کار بدینجا ختم نشد. دولتی شدن روحانیت شیعی تا آنجا پیش رفته است که اینک دولت تعیین میکند چه کسی مجتهد است و چه کسی مجتهد نیست. شخص ولیفقیه و افراد منصوب از سوی او (فقهای شورای نگهبان) معین میکنند که چه کسی مجتهد است.
در سالهای اخیر شاهد بودهایم که بسیاری از کسانی که اجتهادشان از سوی مراجع تقلید تائید شده است، از سوی شورای نگهبان رد شدهاند. از سوی دیگر، وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد. ولیفقیه محسنی اژه ای را مجتهد کرده است.
روحانیتی که از راه دین نان میخورد و میخورد، و به این دلیل گرفتار هزاران مشکل و مسأله است، اینک کاملاً دولتی شده و از بودجهی عظیم دولت هم استفاده میکند. یعنی به تعبیر مطهری، روحانیت شیعی فعلی، نقاط ضعف روحانیت شیعه و سنی را یک جا در خود جمع کرده است.
مطهری با ناراحتی تمام میگوید: «در سه سال پیش در یکی از روزنامهها عکس علامه شیخ محمد شلتوت مفتی اعظم و رئیس جامع ازهر را در اتاق کار خودش دیدم در حالی که بالای سرش عکس جمال عبدالناصر بود. در ایران ممکن نیست حتی در اتاق محقر یک طلبه عکس یکی از مقامات را ببینید11.»
افسوس که مطهری زنده نماند تا ببیند که عکسهای ولیفقیه امروز در دفتر کار روحانیون و مراجع و منزل آنان دربالای سرشان نصب شده است و آقایان شبانه روز در حال دعاگویی و مجیزگویی سلطان هستند.
مطهری به ولایت فقیه هم اعتقادی نداشت و وقتی پس از پیروزی انقلاب این مسأله مطرح شد، او در یک برنامه تلویزیونی به صراحت اعلام کرد:
وابستگی روحانیت و حوزههای دینی شیعه به دولت، ابعاد گوناگونی دارد. یکی از ابعاد دولتی شدن روحانیت، میزان بودجهای است که دولت به نهادهای دینی اختصاص میدهد.
بعد دیگر «روحانیت دولتی»، مجتهدسازی و مرجعسازی دولت است.
ولیفقیه (آقای خامنهای) ابتدا با اعزام نیروهای نظامی – امنیتی و محاصرهی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اعلامیهای به امضای آنان رساند که براساس آن اعلامیه، وی را به عنوان یکی از مراجع تقلید معرفی کردند.
اما کار بدینجا ختم نشد. دولتی شدن روحانیت شیعی تا آنجا پیش رفته است که اینک دولت تعیین میکند چه کسی مجتهد است و چه کسی مجتهد نیست. شخص ولیفقیه و افراد منصوب از سوی او (فقهای شورای نگهبان) معین میکنند که چه کسی مجتهد است.
در سالهای اخیر شاهد بودهایم که بسیاری از کسانی که اجتهادشان از سوی مراجع تقلید تائید شده است، از سوی شورای نگهبان رد شدهاند. از سوی دیگر، وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد. ولیفقیه محسنی اژه ای را مجتهد کرده است.
روحانیتی که از راه دین نان میخورد و میخورد، و به این دلیل گرفتار هزاران مشکل و مسأله است، اینک کاملاً دولتی شده و از بودجهی عظیم دولت هم استفاده میکند. یعنی به تعبیر مطهری، روحانیت شیعی فعلی، نقاط ضعف روحانیت شیعه و سنی را یک جا در خود جمع کرده است.
مطهری با ناراحتی تمام میگوید: «در سه سال پیش در یکی از روزنامهها عکس علامه شیخ محمد شلتوت مفتی اعظم و رئیس جامع ازهر را در اتاق کار خودش دیدم در حالی که بالای سرش عکس جمال عبدالناصر بود. در ایران ممکن نیست حتی در اتاق محقر یک طلبه عکس یکی از مقامات را ببینید11.»
افسوس که مطهری زنده نماند تا ببیند که عکسهای ولیفقیه امروز در دفتر کار روحانیون و مراجع و منزل آنان دربالای سرشان نصب شده است و آقایان شبانه روز در حال دعاگویی و مجیزگویی سلطان هستند.
مطهری به ولایت فقیه هم اعتقادی نداشت و وقتی پس از پیروزی انقلاب این مسأله مطرح شد، او در یک برنامه تلویزیونی به صراحت اعلام کرد:
«ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملاً حکومت کند… تصور مردم آن روز – دوره مشروطیت – و نیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود و این نیست که فقها حکومت کنند و اداره مملکت را به دست گیرند12.»
اما فقهای تماماً دولتی شدهی فعلی، که خادم ولیفقیه هستند، حوزههای علمیه را هم مطابق میل رهبر میسازند.
آیت الله شیخ محمد یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان و دبیر شورای عالی حوزه، به صراحت تمام میگوید: «شورای عالی در دورهی جدید… سیاستهای کلی حوزه را با توجه به منویات مقام معظم رهبری… آغاز کرده است13.»
اما فقهای تماماً دولتی شدهی فعلی، که خادم ولیفقیه هستند، حوزههای علمیه را هم مطابق میل رهبر میسازند.
آیت الله شیخ محمد یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان و دبیر شورای عالی حوزه، به صراحت تمام میگوید: «شورای عالی در دورهی جدید… سیاستهای کلی حوزه را با توجه به منویات مقام معظم رهبری… آغاز کرده است13.»
تاکید ها از من است.
پاورقیها:
۱- مرتضی مطهری، ده گفتار (مقالهی «مشکل اساسی روحانیت»)، انتشارات صدرا، ص ۲۸۱- ۲۸۰.
۲- پیشین، ص ۲۹۳.
فقهای شیعه برای اثبات خمس و تعلق آن به بنیهاشم (ذوی القربای پیامبر) به دو آیه زیر استناد میکنند:
واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول: و بدانید که از هر غنیمتی که بدست میآورید، یک پنجم آن خاص خداوند و پیامبر است (انفال، ۴۱).
و نیز:
و ایتاء ذی القربی (نحل، ۹۰)
ابوالفتوح مینویسد: «در تفسیر اهل بیت چنان است که مراد به «ذی القربی» اهل بیت رسولاند و مراد به «ایتاء» دادن خمس است.»
طباطبایی هم مینویسد: «در تفسیر ائمه اهل بیت رسیده است که مراد از ذی القربی، امام از قرابت رسول الله است و مراد از ایتاء، دادن خمس است.»
اما مفهوم خمس فقط در آیه ۴۱ سوره نفال به کار رفته است. طباطبایی در شرح این آیه مینویسد:
«معنای آیه این میشود: بدانید که آنچه شما غنیمت میبرید هر چه باشد یک پنجم آن از آن خدا و رسول و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و ابن السبیل است و آن را به اهلش برگردانید اگر به خدا و به آنچه که بر بندهاش محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ بدر نازل کرده ایمان دارید و در روز بدر این معنا را نازل کرده بود که انفال و غنیمتهای جنگی از آن خدا و رسول او است، و احدی را در آن سهمی نیست، و اینک همان خدایی که امروز تصرف در چهار سهم آن را بر شما حلال و مباح گردانیده دستورتان میدهد که یک سهم آن را به اهلش برگردانید.
و از ظاهر آیه برمیآید که تشریع در آن مانند سایر تشریعات قرآنی ابدی و دائمی است ، و نیز استفاده میشود که حکم مورد نظر آیه مربوط به هر چیزی است که غنیمت شمرده شود، هر چند غنیمت جنگی ماخوذ از کفار نباشد، مانند استفادههای کسبی و مرواریدهایی که با غوص از دریا گرفته میشود و کشتیرانی و استخراج معادن و گنج ، آری، گو اینکه مورد نزول آیه غنیمت جنگی است، و لیکن مورد مخصص نیست.
و همچنین ازظاهر مصارفی که برشمرده و فرموده: لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل برمیآید که مصارف خمس منحصر در آنها است، و برای هر یک از آنها سهمی است، به این معنا که هر کدام مستقل در گرفتن سهم خود میباشند، همچنانکه نظیر آن از آیه زکات استفاده میشود، نه اینکه منظور از ذکر مصارف از قبیل ذکر مثال باشد.»(المیزان، جلد ۹، ص ۱۲۰)
«اخباری که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده متواتر است در اینکه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بیت و یتیمان و مسکینان و ابن سبیل سادات است، و به غیر ایشان داده نمیشود.»(پیشین، ص ۱۳۶)
«و ظاهر روایات سابق که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) نقل کردیم این است که ائمه (علیهمالسلام) ذی القربی را به امامان از اهل بیت تفسیر کردهاند. و ظاهر آیه شریفه هم همین معنا را تایید میکند، چون از ذی القربی به لفظ مفرد تعبیر کرده و نفرموده ذوی القربی.»(پیشین، ص ۱۳۷)
برادران اهل تسنن در تفسیر این آیه با شیعیان اختلاف نظر دارند. طباطبایی میگوید براساس روایات اهل تسنن:
«از مسلمات این روایات است که خمس مختص به غنیمتهای جنگی است، و این نیز با روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) مخالف است، زیرا اهل سنت روایات خمس را در غنیمتهای دیگری که به حسب لغت غنیمت شمرده میشود واجب نمیداند، و لیکن این روایات در آنها نیز واجب میداند.»(پیشین، ص ۱۳۹)
از نظر سنیها خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیرد. شیعیان معتقدند که خمس را شش قسمت باید کرد: سه قسمت آن «سهم امام» است و سه قسمت دیگر «سهم سادات» است.
اهل تسنن خمس را پنج قسمت میدانند. چهار قسمت غنیمت جنگی به خود فرد میرسد و یک قسمتاش را باید خمس بدهند. بعد از پیامبر و خلفا، خمس باید به امیرالمومنین پرداخت شود.
اگر تفسیر اهل تسنن از این آیه درست باشد، این منبع قطع خواهد شد. جنگ امری است که بسیار کم اتفاق میافتد. ضمن آنکه پرداخت خمس به روحانیت امری بسیار جدید است و به دوران قاجار باز میگردد.
شیعیان، پس از وفات امام یازدهم و ادعای غیبت امام دوازدهم، به این امید که امام دوازدهم به سرعت ظهور خواهد کرد، خمسشان را در زمین دفن میکردند تا پس از ظهور امام زمان، ایشان بتوانند از آنها استفاده کنند. برخی از شیعیان هم به وارثان خود وصیت میکردند، هر وقت امام زمان ظهور کرد، خمسشان را به ایشان تحویل دهند.
۳- پیشین، ص ۲۹۵ و ۲۹۶.
۴- پیشین، ص ۲۹۸.
۵- پیشین، ص ۲۹۹.
۶- پیشین ، ص ۳۰۰.
۷- پیشین، ص ۳۱۴.
۸- پیشین، ص ۲۹۱- ۲۹۰.
۹- پیشین، ص ۲۸۱.
۱۰- پیشین، ص ۲۹۵ و ۲۹۶.
۱۱- پیشین، ص ۲۹۶.
۱۲- مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، ص ۵۸.
۱۳- روزنامه رسالت، ۲۱ آبان ۱۳۸۷.
۱- مرتضی مطهری، ده گفتار (مقالهی «مشکل اساسی روحانیت»)، انتشارات صدرا، ص ۲۸۱- ۲۸۰.
۲- پیشین، ص ۲۹۳.
فقهای شیعه برای اثبات خمس و تعلق آن به بنیهاشم (ذوی القربای پیامبر) به دو آیه زیر استناد میکنند:
واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول: و بدانید که از هر غنیمتی که بدست میآورید، یک پنجم آن خاص خداوند و پیامبر است (انفال، ۴۱).
و نیز:
و ایتاء ذی القربی (نحل، ۹۰)
ابوالفتوح مینویسد: «در تفسیر اهل بیت چنان است که مراد به «ذی القربی» اهل بیت رسولاند و مراد به «ایتاء» دادن خمس است.»
طباطبایی هم مینویسد: «در تفسیر ائمه اهل بیت رسیده است که مراد از ذی القربی، امام از قرابت رسول الله است و مراد از ایتاء، دادن خمس است.»
اما مفهوم خمس فقط در آیه ۴۱ سوره نفال به کار رفته است. طباطبایی در شرح این آیه مینویسد:
«معنای آیه این میشود: بدانید که آنچه شما غنیمت میبرید هر چه باشد یک پنجم آن از آن خدا و رسول و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و ابن السبیل است و آن را به اهلش برگردانید اگر به خدا و به آنچه که بر بندهاش محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ بدر نازل کرده ایمان دارید و در روز بدر این معنا را نازل کرده بود که انفال و غنیمتهای جنگی از آن خدا و رسول او است، و احدی را در آن سهمی نیست، و اینک همان خدایی که امروز تصرف در چهار سهم آن را بر شما حلال و مباح گردانیده دستورتان میدهد که یک سهم آن را به اهلش برگردانید.
و از ظاهر آیه برمیآید که تشریع در آن مانند سایر تشریعات قرآنی ابدی و دائمی است ، و نیز استفاده میشود که حکم مورد نظر آیه مربوط به هر چیزی است که غنیمت شمرده شود، هر چند غنیمت جنگی ماخوذ از کفار نباشد، مانند استفادههای کسبی و مرواریدهایی که با غوص از دریا گرفته میشود و کشتیرانی و استخراج معادن و گنج ، آری، گو اینکه مورد نزول آیه غنیمت جنگی است، و لیکن مورد مخصص نیست.
و همچنین ازظاهر مصارفی که برشمرده و فرموده: لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل برمیآید که مصارف خمس منحصر در آنها است، و برای هر یک از آنها سهمی است، به این معنا که هر کدام مستقل در گرفتن سهم خود میباشند، همچنانکه نظیر آن از آیه زکات استفاده میشود، نه اینکه منظور از ذکر مصارف از قبیل ذکر مثال باشد.»(المیزان، جلد ۹، ص ۱۲۰)
«اخباری که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده متواتر است در اینکه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بیت و یتیمان و مسکینان و ابن سبیل سادات است، و به غیر ایشان داده نمیشود.»(پیشین، ص ۱۳۶)
«و ظاهر روایات سابق که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) نقل کردیم این است که ائمه (علیهمالسلام) ذی القربی را به امامان از اهل بیت تفسیر کردهاند. و ظاهر آیه شریفه هم همین معنا را تایید میکند، چون از ذی القربی به لفظ مفرد تعبیر کرده و نفرموده ذوی القربی.»(پیشین، ص ۱۳۷)
برادران اهل تسنن در تفسیر این آیه با شیعیان اختلاف نظر دارند. طباطبایی میگوید براساس روایات اهل تسنن:
«از مسلمات این روایات است که خمس مختص به غنیمتهای جنگی است، و این نیز با روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) مخالف است، زیرا اهل سنت روایات خمس را در غنیمتهای دیگری که به حسب لغت غنیمت شمرده میشود واجب نمیداند، و لیکن این روایات در آنها نیز واجب میداند.»(پیشین، ص ۱۳۹)
از نظر سنیها خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیرد. شیعیان معتقدند که خمس را شش قسمت باید کرد: سه قسمت آن «سهم امام» است و سه قسمت دیگر «سهم سادات» است.
اهل تسنن خمس را پنج قسمت میدانند. چهار قسمت غنیمت جنگی به خود فرد میرسد و یک قسمتاش را باید خمس بدهند. بعد از پیامبر و خلفا، خمس باید به امیرالمومنین پرداخت شود.
اگر تفسیر اهل تسنن از این آیه درست باشد، این منبع قطع خواهد شد. جنگ امری است که بسیار کم اتفاق میافتد. ضمن آنکه پرداخت خمس به روحانیت امری بسیار جدید است و به دوران قاجار باز میگردد.
شیعیان، پس از وفات امام یازدهم و ادعای غیبت امام دوازدهم، به این امید که امام دوازدهم به سرعت ظهور خواهد کرد، خمسشان را در زمین دفن میکردند تا پس از ظهور امام زمان، ایشان بتوانند از آنها استفاده کنند. برخی از شیعیان هم به وارثان خود وصیت میکردند، هر وقت امام زمان ظهور کرد، خمسشان را به ایشان تحویل دهند.
۳- پیشین، ص ۲۹۵ و ۲۹۶.
۴- پیشین، ص ۲۹۸.
۵- پیشین، ص ۲۹۹.
۶- پیشین ، ص ۳۰۰.
۷- پیشین، ص ۳۱۴.
۸- پیشین، ص ۲۹۱- ۲۹۰.
۹- پیشین، ص ۲۸۱.
۱۰- پیشین، ص ۲۹۵ و ۲۹۶.
۱۱- پیشین، ص ۲۹۶.
۱۲- مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، ص ۵۸.
۱۳- روزنامه رسالت، ۲۱ آبان ۱۳۸۷.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر